۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

بيست و يك

رت به تندي گفت: " احمق نباش. اگه گريه كني معلومه خيلي احمقي. اينكه خجالت نداره. بيا اسكارلت، بچه نشو. مطمئنا من كور نيستم. مي دونستم تو حامله اي."


اسكارلت فقط گفت: "اوه!" و چنگ خود را به چهره سرخش كشيد. از اين كلمه ترسيده بود. فرانك هميشه از حاملگي او با عبارت " وضع تو" ياد مي كرد و جرالد در گذشته هر وقت مي خواست به آن اشاره كند از عبارت " موضوع خانوادگي" استفاده مي كرد، و زنان اگر مي خواستند در اين باره سخن بگويند از كلمه " در اين وضع" استفاده مي كردند.


" خيلي بچه اي اگر فكر مي كردي كه من چيزي نمي دونم. با اين پارچه كلفتي كه توي اين گرما رو خودت انداختي. چرا خودتو عذاب مي دي. البته كه من مي دونم. مگه غير از اين فكر مي كردي؟ من _"


ناگهان سكوت كرد. آرامشي ميانشان به وجود آمد. افسار را به دست گرفت و درشكه را به حركت درآورد. با لحني آرام سخن را از سر گرفت و كلماتي پرمهر به گوش او ريخت. سرخي صورتش كمتر شده بود.


" اصلا فكر نمي كردم اين طور ناراحت بشي. فكر مي كردم زن عاقلي هستي. نااميدم كردي. آيا ممكنه كه هنوز تو براي اين جور چيزها سرخ و شفيد بشي؟ متاسفم كه اصلا مثل يك نجيب زاده رفتار نكردم. نبايد به روت مي آوردم. مي دونم كه نجيب زاده نيستم. اصلا فكر نكردم كه چي مي گم. شايد دليلش اينه كه يك زن حامله اصلا منو متعجب نمي كنه. به نظر من بايد با زن هاي حامله كاملا عادي رفتار كرد، نه اينكه وقتي به اونا رسيدي به آسمون و درخت و جاده نگاه كني. آدم كه نبايد خودشو به اون راه بزنه. چه اشكالي داره يك مرد به زن حامله نگاه كنه و شكمشو با چشم اندازه بگيره. اروپايي ها خيلي عاقل تر از ما هستند. اون ها مادرهايي رو كه به انتظار بچه هستند مثل ديگران تعارف مي كنند و باهاشون قاطي مي شن. چرا بايد خودمونو به نفهمي بزنيم. اين يك چيز عاديه و هر زني بايد بهش افتخار كنه. زن حامله كه نبايد مثل جنايتكارها پشت درهاي بسته قايم بشه."


بر باد رفته / مارگارت ميچل / پرتو اشراق / جلد دوم ص 878

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

بيست

مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان

هجران بلاي ما شد يا رب بلا بگردان


حافظ

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

نوزده

دو دختر من خيلي دوستم دارند. پدر خوشبختي ام. فقط دامادهايم با من رفتار خوبي نداشتند. من هم نخواستم دو دخترك عزيزم از اختلاف هاي من با شوهرهايشان رنج بكشند و ترجيح دادم با آن ها مخفيانه ديدار كنم. از اين پنهان كاري خيلي لذت مي برم كه پدرهاي ديگر، كه هر وقت دلشان بخواهد دخترهايشان را مي بينند، نمي توانند درك كنند. چنين امكاني براي من وجود ندارد، توجه داريد؟ در نتيجه، روزهايي كه هوا خوب است، وقتي از خدمتكارهاي دخترهام خبر گرفتم كه بيرون مي روند يا نه، خودم را به شانزه ليزه مي رسانم. سر راه شان منتظر مي مانم، كالسكه هايشان كه سر مي رسد دلم به تپش مي افتئ، از ديدن سر و وضعشان لذت مي برم، آن ها هم در حال عبور خنده ريزي برايم مي كنند كه همه دنيا را برايم طلايي مي كند، انگار در آن لحظه آفتاب درخشان پرتويي آن جا مي اندازد. همان جا مي مانم، حتما بر مي گردند. دوباره مي بينمشان! هواي آزاد حالشان را خوب كرده، صورت هايشان گل انداخته. مي شنوم كه دور و برم مي گويند: چه زن زيبايي! اين حرف دلم را شاد مي كند.مگر نه اينكه از من به وجود آمده اند؟ ...

بابا گوريو/ اونوره دو بالزاك

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

هجده

گوتفرید دوباره خندید و گفت: " تو می خواهی ترانه ها و سرودهای زیبا بسازی تا مرد بزرگی بشوی، و می خواهی مرد بزرگی شوی تا ترانه ها و سرودهای زیبا بسازی. تو مثل سگی هستی که دور خود می چرخد تا دم خودش را بگیرد. "

ژان کریستف ( جلد اول)، صفحه 160/ نوشته رومن رولان / ترجمه محمد مجلسی

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

شانزده

... توجه کنید اینک زمانه کمون اولیه نیست بلکه دنیای امروزیست ، دنیای فردیت ها دنیای عشق و محبت یک زن و یک مرد به یکدیگر ،دنیای فرزندانی که به آغوش یک پدر و یک مادر نیازمندند .و نه یک پدر و چندین مادر ، راستی آیا لازم است برای ایجاد یک نظام هدونیستی لذت گرا قانون تدوین شود، پیشنهاد این است که لذت گرایان را به حال خود بگذارید! آنان کار خود را خوب بلدند. لازم نیست با هدف دلسوزی برای آنها کانون خانواده، این مهمترین واحد تحقق جامعه ای سالم را منهدم و ویران کنید. بهتر است به جای آن حمایت از خانواده را با ارج نهادن به زنان و حمایت از آنان و کودکان در خانواده و همچنین آموزش عشق و محبت و رافت و گذشت در فرهنگ جامعه جایگزین کنید. به رسانه ملی بیاموزید از ارائه الگوی رفتاری زن سلیطه بد اخلاق ، زن مطیع ، زن سلطه طلب دست بردارند و زنان واقعی را که در سرزمین ما عزت و عظمت آفریدند الگوسازی کنند .

زهرا رهنورد، به مناسبت 8 مارس، روز جهانی زن

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

پانزده

گذشت زمان آدمی را پیر نمی سازد، بلکه ترک آرمانها و کمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده می کند

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

چهارده

... من هم برای آنها داستان کارگر ساده ای را تعریف کردم که دیوار به دیوار ما در یک خانه محقر با یک زن مطلقه زندگی می کرد و مخارج آن زن و حتی سه فرزندش را نیز تامین می کرد. یک روز کشیش نزد این کارگر که اسمش هم فرلینگن بود رفت و با لحنی آمرانه و تهدید آمیز از او خواست که به این نوع رابطه غیر اخلاقی و زشت خاتمه دهد، و فرلینگن هم که آدمی نسبتا متدین بود، با کمال تعجب از دستور کشیش اطاعت کرد و زن و سه فرزندش را از خانه بیرون کرد. من همچنین تعریف کردم که چگونه آن زن برای سیر کردن شکم بچه هایش تن به خودفروشی داد، و اینکه فرلینگن از غصه دوری آنها به مشروب پناه برد.

عقاید یک دلقک، هاینرش بل

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

سیزده

مراسم این روز ( روز چهارشنبه سوری)، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.

دوازده

که زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است.

یازده

ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

ده

هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش

عفو الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش

این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه گویی خموش

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

نه

کلمات خیلی شیطان هستند. فکر می کنیم فقط به آن هایی که برای ما شایسته هستند اجازه خروج می دهیم، ولی ناگهان متوجه می شویم یکی از آن ها، آن وسط ظاهر می شود. نمی دانیم از کجا آمده است، اصلا آن را خبر نکرده بودیم که آنجا بیاید و یک دفعه همه چیز عوض می شود، ان چه را که قبلا انکار کرده ایم، تایید می کنیم یا برعکس.


مرد تکثیر شده نوشته ژوزه ساراماگو، نشر روزگار، صفحه 198

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

هفت

هم توی مرگ وهم توی زندگی موضوع اصلی، زاویه است.


مرد تکثیر شده نوشته ژوزه ساراماگو، نشر روزگار، صفحه 78

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

پنج

تنها تصمیم جدی که باید درباره شناخت تاریخ گرفته شود این است که آیا باید تاریخ را از عقب به جلو تدریس کنیم ( بخوانیم) یا از جلو به عقب.

مرد تکثیر شده نوشته ژوزه ساراماگو، نشر روزگار، صفحه 64

چهار

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

دو

آنکه تخم بدی را می فشاند ، بدون شک همۀ محصول آن را درو می کند .


دموستن

یک

چراغ مایه دفع تاریکی است ، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است ، که از آن دوری باید جست.


فردوسی

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

یادداشت دوم - گوگل



مدتی است که کمتر دچار وبگردی شدم. یعنی از روزی که آن اتفاق افتاد، تنها به چند تا از دوستان صمیمی ترم سر زدم، و مطلبی ننوشتم. دوست داشتم که سکوت کنم. و البته در این مدت مشغول بررسی امکانات بلاگر بودم. بلاگر سیستم خوبی است، امکانات خوبی دارد و حرفه ای تر از سیستم های فارسی وبلاگ نویسی است. فقط پیچیدگی هایی دارد و کار کردن با آن به آسانی پرشین بلاگ نیست. اینجا هنوز کامل نیست، هنوز با هر بار عوض کردن پوسته امکانات وبلاگم را تغییر می دهم و دوباره روز از نو ... .

در این مدت با گوگل هم بیشتر و بیشتر آشنا شدم. هر روزی که می گذرد بیشتر جذب گوگل می شوم و بیشتر به آن علاقمند. گوگل برایم شده یک دنیای بزرگ و بی انتها و زنجیره وار. من در بلاگر می نویسم، دیگران از طریق گوگل ریدر عضو می شوند، به اشتراک می گذارند، حرف می زنند با هم و خیلی کارهای دیگر. و من واقعا از امکانات گوگل لذت می برم. وقتی که در گوگل گردش می کنم اصلا متوجه گذر زمان نمی شوم. دلم می خواهد کسی مرا با تمام امکانات گوگل که حتما برایم ناشناخته هستند آشنا کند.
 

 

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

یادداشت اول - حریم خصوصی

هر انسانی برای خودش دنیایی دارد، زندگی ای دارد، افکاری دارد، رازهایی دارد که همه این ها دسته بندی می شوند. در زندگی هر آدمی این طبیعی است که ره قسمتی از رازهای زندگی اش را فرد خاصی می داند و شاید کسی نباشد که همه رازهای زندگی یک شخص را بداند، هر کس فقط بخشی از آن را می داند..

می دانم که صحبت کردن از مسائل خصوصی زندگی، در محیط های عمومی کار درستی نیست. می دانم که آدم باید گاهی خوددار باشد و چیزهایی را جز برای کسانی که به آن ها اطمینان دارد نگوید. اما تصور کنید که کسی، برای خودش وبلاگی بسازد، تقزیبا تمام یادداشت های آن خصوصی باشد، و بازدیدکننده ای غیر از یک نفر که رمز یادداشت ها را دارد نداشته باشد، بعد وبلاگش هک شود! این اتفاقی بود که امشب متوجه شدم برای یکی از وبلاگ های من افتاده. و البته بعد از بررسی دیدم که دو وبلاگ دیگرم هم هک شده. و حالا تنها وبلاگ اصلی من باقی مانده، که آن هم احتمالا به انتخاب و صلاحدید هکر عزیزم (!) هنوز در امان مانده و احتمالا به زودی ترتیب این یکی را هم بدهد.

نمی دانم این هکر با خودش چه فکری کرده است. حدس می زنم که از خوانندگان سابق وبلاگم باشد، شاید همان که مدت ها من را با بد و بیراه همراهی می کرد و دقیقا به همین خاطر وبلاگی خصوصی زدم تا آنجا راحت بنویسم. این به هم خوردن حریم خصوصی برایم ناراحت کننده است. من اگر می خواستم چیزی را برای همه تعریف کنم که آن را در بصورت عمومی می نوشتم.


به هر حال، دیگر قصد نوشتن در سرویس های فارسی را ندارم. مملکت ما پر شده از دروغ و تقلب و تجسس در زندگی شخصی افراد. از حالا به بعد همین جا می نویسم، اگر هنوز حسی برای نوشتن باقی باشد.